شهیدان زنده اند

شهیدان زنده اند

ناگهان در نماز جمعه شهر
عطر محراب جمکران گل کرد
بغض تو تا شکست بر لب‌ها
ذکر یا صاحب الزمان (عج) گل کرد
***
جان ایران! چه شد که جانت را
جان ناقابلی گمان کردی؟!
آبروی همه مسلمانان
اشک ما را چرا درآوردی؟!
***
جسم تو کامل است، ناقص نیست
می‌دهد عطر یک بغل گل یاس
دستت اما حکایتی دارد...
رَحِمَ اللهُ عَمِی العباس!
بایگانی

پاسخ این سوال را باید در تفسیر  آیه 156 آل عمران و شش آیه بعد از آن  جستجو کرد:

«وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتاً، بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ""زنهار مپندارید که آنان که در   راه خدا کشته شده‏اند مردگانند. نه، بلکه زنده‏اند و نزد پروردگار خود روزى میخورند (سوره آل عمران آیه 169) » ، معلوم است که این زندگى یک زندگى خارجى و واقعى است نه ذهنى و فرضى.

مراد از حیات ، در آیه شریفه حیات حقیقى است نه صرف دل خوش کننده . با در نظر گرفتن اینکه قرآن کریم در چند مورد زندگى کافر را بعد از مردنش هلاکت و بوار خوانده و از آن جمله است: (وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ، قوم خود را بدار هلاک وارد کردند) « سوره ابراهیم آیه 28» و آیاتى دیگر نظیر آن، مى‏فهمیم که منظور از حیات شهیدان، حیاتى سعیده است نه صرف حرف، حیاتى است که خداوند تنها مؤمنین را با آن احیاء مى‏کند، هم چنان که فرمود: (وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوانُ، لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ"" و بدرستى خانه آخرت تنها زندگى حقیقى است، اگر مى‏توانستند بفهمند)، « سوره عنکبوت آیه 64»

قرآن نوعى خاص از زندگى را بیان مى‏کند به مردم مى‏گوید: واقعا زنده‏اند ولى شما درک نمى‏کنید. قرآن میگوید به شهداء اموات نگویید، آنها زنده‏اند و در نزد پروردگار مرزوقند و به آنها روزى مى‏رسد، نعمتها به آنها مى‏رسد که استفاده مى‏کنند؛ «فَرِحِینَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ ""شادمانند به آنچه خداوند از فضل خود به آنها عنایت کرده است"" وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ  و دائما در صدد و در جستجو و طلب بشارتند درباره دوستانشان که هنوز به آنها ملحق نشده‏اند» یعنى آنها دوستانى دارند که هنوز در این دنیا زنده هستند و [شهدا] همیشه منتظرند که کى این بشارت به آنها برسد که فلان دوست شما هم شهید شد و به شما ملحق خواهد شد.

قرآن مى‏خواهد بگوید شهدا بعد از مردن زنده هستند، مستشعرند،شادمانند، مرزوقند و آگاهند، حتى آگاهند از دنیایى که از آن عبور کرده‏اند.

این نشان مى‏دهد که قرآن واقعا بعد از مردن حیاتى قائل است، در صورتى که شکى نیست که این جسد مرده است؛ قرآن نمى‏خواهد بگوید اینها که اینجا زیر خاک هستند،مثلا دهانشان را باز کرده‏اند و در دهانشان شیر و عسل مى‏ریزند؛ نمى‏گوید در زیر این خاک، مى‏گوید آنها در نزد پروردگارشان (عِنْدَ رَبِّهِمْ) مرزوق هستند.

 و اگر بعضى نتوانستند بفهمند، بخاطر این بود که حواس خود را منحصر در درک خواص زندگى در ماده دنیایى کردند و غیر آن را نخواستند بفهمند، و چون نفهمیدند، لذا نتوانستند میان بقاء به آن زندگى و فنا (نابودی ) فرق بگذارند و آن زندگى را هم فنا پنداشتند و این پندار اختصاص بکفار نداشت، بلکه مؤمن و کافر هر دو در دنیا دچار این اشتباه‏ هستند. مانندکسانی که گمان کرده اند منظور از زندگى بعد از شهادت این است که نام شهید زنده میماند و در اثر مرور زمان ذکر جمیلش کهنه نمیشود.

مشکل این تفسیر این است که :اولا : این حیاتى که آیه را با آن معنا کرده اند، جز یک گول زننده چیز دیگرى نیست، و اگر پیدا شود تنها در وهم پیدا مى‏شود نه در خارج، حیاتى است خیالى که بغیر از اسم، حقیقت دیگر ندارد و مثل چنین موضوع وهمى، لایق به کلام خداى تعالى نیست، خدایى که جز بحق دعوت نمى‏کند، و میفرماید: (فَما ذا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلالُ، بعد از حق غیر از ضلالت چه مى‏تواند باشد)، « یونس آیه 32» آن وقت چگونه به بندگانش مى‏فرماید: در راه من کشته شوید و از زندگى چشم بپوشید تا بعد از مرگ مردم بشما بگویند (چه مرد خوبى بود؟.

بله این سخن دل خوش کننده و باطل و وهم کاذب، با منطق مردمى مادى و طبیعى مسلک، جور در مى‏آید، براى این که آنها نفوس را هم مادى مى‏دانند و معتقدند وقتى انسان مرد بکلى باطل و نابود مى‏شود و اعتقادى به زندگى آخرت ندارند.

آنها  احساس کردند که انسان بالفطره احتیاج دارد به اینکه در راه امور مهمه قائل به بقاء نفوس و تاثرش بسعادت و شقاوت بعد از مردن، بوده باشد، چون رسیدن و ارتقاء به هدف‏هاى بلند، فداکارى و قربان شدن لازم دارد، مخصوصا هدف‏هاى بسیار مهم که بخاطر آن باید اقوامى کشته شوند تا اقوامى دیگر زنده بمانند.

و اگر بنا باشد هر کس بمیرد نابود شود، دیگر چه کسى خود را فداى دیگران مى‏کند و چه‏داعى دارد ، کسى که معتقد به موت و فوت است، ذات خود را باطل کند تا ذات دیگران باقى بماند، نفس خود را از زندگى محروم سازد تا دیگران زنده بمانند. لذائذ مادى را که میتواند از راه جور و زندگى جابرانه بدست آورد، از دست بدهد، تا دیگران با داشتن محیطى عادلانه از آن لذائذ بهره‏مند شوند؟

آخر هیچ عاقلى هیچ چیزى را نمى‏دهد، مگر براى اینکه چیزى دیگر بگیرد،  جوامع و افراد طبیعى مسلک و مادى، این فطرت را دارند و چون این معنا را مى‏فهمند، لذا مجبور شدند براى دلخوشى خود اوهام و خرافاتى کاذب را درست کنند، خرافاتى که جز در عرصه خیال و حظیره وهم، موطنى دیگر ندارد، مثلا میگویند: انسان‏هاى حر و آزاد مردانى که از قید اوهام و خرافات رهیده‏اند، باید خود را براى وطن و یا هر چیزى که مایه شرف آدمى است فدا کنند تا به زندگى دائم برسند، به این معنا که دائما ذکر خیرش در صفحه روزگار باقى بماند و براى رسیدن به این منظور مقدس، از پاره‏اى لذائذ خود بخاطر اجتماع صرفنظر کند تا دیگران از آن بهره‏مند شوند و در نتیجه امر اجتماع و تمدن استقامت بپذیرد و عدالت اجتماعى بر قرار گردد و آن که جان خود را در این راه داده، به حیات شرف و علاء برسد.

کسى نیست از ایشان بپرسد: وقتى شخص فداکار کشته شد، ترکیب مادى بدنیش از هم پاشید و جمیع خواص زندگى که از آن جمله حیات و شعور است از دست داد، دیگر چه کسى هست که از زندگى شرف و علاء برخوردار گردد و چه کسى هست که این نام نیک را بشنود و از شنیدنش لذت ببرد؟ و آیا این حرف از خرافات نیست؟.

دوم :

اینکه ذیل آیه یعنى جمله (وَ لکِنْ لا تَشْعُرُونَ) با این تفسیر مناسبت ندارد، چون اگر منظور از جمله (بلکه زنده‏اند، و لکن شما نمیدانید)، نام نیک بود. جا داشت بفرماید: (بلکه نام نیکشان زنده و باقى است و بعد از مردنشان مردم به خیر یادشان مى‏کنند)، چون مقام، مقام دلخوش کردن و تسلیت است.

معنای دیگر این جمله در مورد مقام به حق پیوستگى شهید است .

«وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فى سَبیلِ اللَّهِ امْواتاً بَلْ احْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقونَ""گمان مبر آنان را که در راه حق شهید شده‏اند مرده‏اند؛ خیر، آنها زندگانى هستند نزد پروردگارشان و متنعم به انعامات او.»

در اسلام وقتى که مى‏خواهند مقام کسى یا کارى را بالا ببرند مى‏گویند مقام فلان شخص برابر است با مقام شهید و یا فلان کار اجرش برابر است با اجر شهید.

مثلا درباره طالب علم اگر واقعاً انگیزه‏اش حقیقت‏جویى و خدمت و تقرب به خدا باشد و علم را وسیله مطامع خود قرار ندهد، مى‏گویند اگر کسى طالب علم باشد و در خلال دانشجویى و طلبگى بمیرد شهید از دنیا رفته است. این تعبیر، قداست و علوّ مقام طالب علم را مى‏رساند. همچنین درباره کسى که براى اداره عائله‏اش خود را به رنج مى‏افکند و کار مى‏کند و زحمت مى‏کشد- که البته این خود یک فریضه است، زیرا اسلام با بیکارى و بیکارگى و کَلّ بر مردم بودن به شدت مخالف است- گفته شده است:

«الْکادُّ لِعِیالِهِ کَالْمُجاهِدِ فِى سَبیلِ اللَّهِ""آن کس که براى عائله‏اش کار مى‏کند و زحمت مى‏کشد و خود را به رنج مى‏افکند مانند مجاهد در راه خداست»

مثَل شهید مثَل شمع است که خدمتش از نوع سوخته شدن و فانى شدن و پرتو افکندن است، تا دیگران در این پرتو که به بهاى نیستى او تمام شده بنشینند و آسایش بیابند و کار خویش را انجام دهند. آرى، شهدا شمع محفل بشریت‏اند؛ سوختند و محفل بشریت را روشن کردند. اگر این محفل تاریک مى‏ماند هیچ دستگاهى نمى‏توانست کار خود را آغاز کند یا ادامه بدهد.

انسان که در روز در پرتو خورشید تلاش مى‏کند و یا شب در پرتو چراغ یا شمع کارى انجام مى‏دهد، به همه چیز توجه دارد جز به آنچه پرتوافشانى مى‏کند که اگر پرتوافشانى او نبود همه حرکتها متوقف و همه جنب و جوش‏ها راکد مى‏شد.

شهدا پرتوافشانان و شمعهاى فروزنده اجتماع‏اند که اگر پرتوافشانى آنها در ظلمات استبدادها و استعبادها نبود بشر ره به جایى نمى‏برد.

شهادت دو رکن دارد: یکى اینکه در راه خدا و فى سبیل اللَّه باشد؛ هدف، مقدس باشد و انسان بخواهد جان خود را فداى هدف نماید. دیگر اینکه آگاهانه صورت گرفته باشد.

شهادت به حکم اینکه عملى آگاهانه و اختیارى است و در راه هدفى مقدس است و از هرگونه انگیزه خودگرایانه منزه و مبراست، تحسین‏انگیز و افتخارآمیز  است و عملى قهرمانانه تلقى مى‏شود. در میان انواع مرگ و میرها تنها این نوع از مرگ است که از حیات و زندگى، برتر و مقدستر و عظیمتر و فخیمتر است؛ لذا با این تعبیر از آن یاد می شود.

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۱۰/۲۰
لرستانی حیدری

نظرات  (۱)

Haakon: Poenget er at det ikke er snakk om å tillate anmdi-etokratiske fundamentalister, og der ligger problemet i slike debatter. De eier ikke rot i realitetene. Og Pål-Julius; Tyrkia er ikke et muslimsk land. De har et sekulært styre. Flott du engasjerer deg i debatten, men ta deg tid til den lille boka jeg nevnte.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی