|
|
گفتم که : چرا دشمنت افکند به مرگ ؟
گفتا که : چو دوست بود خرسند به مرگ
گفتم که : وصیتی نداری ؟ خندید ...
یعنی که همین بس است : لبخنــــد به مـــرگ ....
خدایا های و هوی بهشت را میبینم چه غوغایی حسین به پیشواز یارانش آمده چه صحنهای فرشتگاه ندا دردهند که همرزمان ابراهیم همراهان موسی همدستان عیسی، همکیشان محمد، همسنگران علی، همسنگران حسین، همگامان خمینی از سنگر کربلا آمدهاند چه شکوهی! خدایا به محمد بگو که پیروانش حماسه آفریدند به علی بگو که شیعیانش قیامت به پا کردند و به حسین بگو که خونش در رگها میجوشد. بگو که از آن خونها سروها رویید، ظالمان سروها را بریدند، اما باز هم سروها روییدند.
فرازی از وصیتنامه شهید حسین محزونیه