شهیدان زنده اند

شهیدان زنده اند

ناگهان در نماز جمعه شهر
عطر محراب جمکران گل کرد
بغض تو تا شکست بر لب‌ها
ذکر یا صاحب الزمان (عج) گل کرد
***
جان ایران! چه شد که جانت را
جان ناقابلی گمان کردی؟!
آبروی همه مسلمانان
اشک ما را چرا درآوردی؟!
***
جسم تو کامل است، ناقص نیست
می‌دهد عطر یک بغل گل یاس
دستت اما حکایتی دارد...
رَحِمَ اللهُ عَمِی العباس!
بایگانی
شهید و شهادت   
     
    شهادت مرگی است، انتخاب شده، مرگی که انسان به سوی آن می‌رود نه آنکه به سوی انسان بیاید و اهمیت و ارزش شهید و شهادت نیز از همین جا سرچشمه می‌گیرد.

    اگر چه گفته می‌شود شیعه اگر در بستر هم بمیرد، شهید است، اما شهادت درجاتی دارد که عالی‌ترینش جهاد در راه خداست.
    ماده اصلی «شهادت» معنی حضور را می‌رساند، از این رو شهادت و گواهی در کارها و اعمال نیز به همین ملاحظه از این ماده مشتق گردیده است؛ ولی شهید در چه صحنه‌ای حضور دارد؟ آیا هنگامی که می‌خواهد این دنیا را ترک گوید شاهد و ناظر فرشتگان است؟ آیا شاهد و ناظر نعمت‌هایی است که خداوند به او عنایت می‌کند و او از همان آغاز مرگ آنها را مشاهده می‌نماید؟ - چنانچه در روایات متعددی آمده است – آیا حضورش در پیشگاه خداست که هرگز فناپذیرو نابودشدنی نیست؟ و یا
    باری، هر معنایی که داشته باشد، این مفهوم را می‌رساند که شهید مرگ ویژه‌ای دارد، سوای مرگ‌های دیگر.
    نخستین بار کلمه «شهید» را پیامبر اکرم(ص) بر افرادی که در راه خدا کشته می‌شوند اطلاق کرده است. در روایتی می‌خوانیم که آن حضرت به یارانش فرمود:
    جراحکم فی سبیل الله و من قتل منکم فانه شهید:
    جراحاتی که بر شما وارد می‌شود در راه خداست و هر کس از شما کشته شود، شهید است.
    
    ارزش شهادت
۲۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۳ ، ۱۲:۵۰
لرستانی حیدری

جانشین گردان امام سجاد(ع)

خداکرم رجب پوردرسال 1334درروستای قهفرخ (فرخ شهرکنونی )دریک خانواده مذهبی ومتدین دیده به جهان گشود.دوران تحصیل راتا مقطع دیپلم درزادگاهش سپری نمود .اوعلاقه عجیبی به علوم اسلامی داشت و ازهرفرصتی برای یادگیری آن استفاده می  کرد . او در زمان اوج گیری های مبارزات مردمی برعلیه حکومت پهلوی ازفعالترین جوانان فرخ شهر بود.
به سبب علاقه به تدریس شغل آموزگاری را انتخاب کرد تا وسیله ای باشد برای آگاهی بخشیدن به نسل های جوان . شهیدرجب پور در کنار تدریس با برگزاری برنامه های کوهپیمایی برای دانش آموزان موجبات خودسازی و تفریحات سالم رابرای آنها فراهم می نمود.و اینگونه فعالیت ها موجب شده بود که الفت عمیقی بین او و دانش آموزانش بوجود آید .که نمونه آن زمانی بود که می خواست ازروستای خراجی به نقطه دیگری منتقل گردد و مردم آن روستا که به اوعلاقه شدیدی داشتند باتجمع خود خواستار ماندن او در روستا می شوند .شهیدرجب پور بیست و پنج ساله بود که جنگ آغاز شد .و در همان ابتدای جنگ به سمت جبهه ها شتافت . و با نشان دادن رشادت های بزرگی مورد توجه فرماندهان قرارگرفت .سردار رجب پور یکی ازسرداران شجاع تیپ سرافراز حضرت قمربنی هاشم (ع) بود که در میادین نبرد رشادت های زیادی ازخود نشان داد تا اینکه روح بلند وملکوتی اش درکربلای شلمچه آماده پرواز شد ودرتاریخ 65/10/21 درجوارحضرت دوست منزل گرفت.
یادش گرامی و جاودانه  باد..

معلم و سردار شهید حاج خداکرم رجب‌پور قهفرخی جانشین فرماندهی گردان امام سجاد(ع) از تیپ 44 قمر بنی هاشم(ع) که در تاریخ 21 دی‌ماه 1365 در عملیات کربلای 5 در منطقه شلمچه به شهادت رسید، به عنوان شهید شاخص کشوری از بین شهدای فرهنگی کشور انتخاب و معرفی شد. این انتخاب شایسته را به خانواده‌ی معظم شهید و تمامی ایثارگران و رزمندگان دلاور استان‌مان تبریک می‌گوییم.



استاندار با خانواده شهید حاج خداکرم رجب پور شهید شاخص بسیج فرهنگیان کشور دیدار کرد

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۳ ، ۱۷:۵۲
لرستانی حیدری
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۳ ، ۱۷:۰۷
لرستانی حیدری



برای دانلود تصاویر شهدا روی عکس کلیک کنید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ بهمن ۹۳ ، ۱۷:۱۵
لرستانی حیدری
شهدا

بسم الله الرحمن الرحیم
خداوند عزوجل می‌فرماید:
من جانشین شهید در خانواده‌اش هستم. هر کس خانواده شهید را راضی نگهدارد، مرا راضی نگه داشته و هر کس آن‌ها را به خشم آورد، مرا به خشم آورده.
متن وصیت‌نامه به خانواده‌ام:
همسرم! امیدوارم که زندگی در کنار من، به شما تلخ نگذشته باشد و اگر تلخ بود، شما به کرم خود مرا ببخشید که شما از همه چیز برای من بهتر بودید. می‌گویند کسی که در راه خدا شهید شود، کسانی که او را از زمیت برمی‌دارند حوریان بهشتی هستند؛ اما من در دنیا هم با حور زندگی کردم و برای من زندگی در کنار شما خیلی لذت داشت. اگر خدای‌ناکرده از دست من ناراحتی برای شما پیش آمده، مرا حلال کن؛ چون شما الگویتان حضرت زهرا و حضرت زینب (س) می‌باشد. چند سفارش به شما می‌کنم:
1
- نام دخترم را با اجازه خواهرم، فاطمه بگذارید؛ چون فاطمه در تاریخ خیلی مظلوم است. اگر فاطمه گذاشتید، حق ندارید به صورتش سیلی بزنید.
- 2
فرزندانم را به حوزه علمیه بفرستید که راه رستگاری در آن‌جا بیشتر و بهتر پیدا می‌شود.
3
-از مال دنیا که چیزی ندارم، هرچه هست در اختیار همسرم باشد تا فرزندانم را خوب تربیت کند.
4
-همسرم کفیل و صاحب‌اختیار فرزندانم باشد.
5
-همسرم این حق را دارد که بعد از من، هر تصیمیم را که خواست بگیرد. آزاد است یا در کنار فرزندانم بماند و یا همسر دیگری انتخاب کند.
6
-هرچه‌قدر پول هست، مال همسرم می‌باشد؛ اعم از طلبی و غیره. و مبلغ 8000 تومان از پول‌ها از پدرم می‌باشد که همسرم به او بازپس دهد.
7
-مقداری پول از افراد طلبکار هستم که در دفترچه نوشته‌ام و بر روی کتاب‌ها گذاشته‌ام که آن‌ها نیز از همسرم می‌باشد که در رابطه با فرزندانم خرج کند.
8
-حقوقم را هم مانند گذشته، سهم پدر و مادرم را تا زنده هستند بپردازید (هر ماه 1000 تومان) و بقیه را هم خرج فرزندانم کنید، طوری که احساس نکنند پدر ندارند.
9
-پدرم، مادرم مرا حلال کنید که برایم زحمت زیادی کشیدید و مرا بزرگ کردید. اگر خدای‌ناکرده شما را ناراحت کردم، طلب بخشش دارم. برادران و خواهران! از شما هم انتظار دارم که حلالم کنید که من گناهکارم.
10
-اگر منزلی هم برایم خریداری شد، 3 دانگ آن برای همسرم و 3 دانگ دیگر برای فرزندانم و 2 دانگ خانه‌‌ای که دارم در منزل پدری، یک دانگ که از همسرم هست. یک دانگ دیگر هم برای فرزندانم با اختیار همسرم.
-11
پدرم، مادرم و خواهران و برادران! امیدوارم بعد از من، همسرم را ناراحت نکنید که طبق فرمایش، خدا را ناراحت کرده‌اید و با فرزندانم طوری رفتار کنید که احساس بی‌پدری نکنند. اگر سراغ پدر گرفتند، بگویید به دیار عشق رفت. صادقم را چنان تربیت کنید که جایم را پر کند و دخترم را هم فاطمه‌گونه پرورش دهید. مواظب صادقم باشید. فاطمه‌‌ام را سیلی به صورتش نزنید که حضرت فاطمه ناراحت می‌شود، چون پدر را ندیده.
12
-کتاب‌هایم را هر چه همسرم نمی‌خواهد، خود به مسجد بدهد ولی مهرشان کند وتفسیرها را هم برای پسرم (صادق) بگذارد.
13
-حدود 1500 تومان هم پول خمس بدهکارم بپردازید. به امید زیارت قبر حسین (ع.(
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار خداکرم رجب پور

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۳ ، ۱۷:۰۹
لرستانی حیدری

 

ما عاقلانه فکر میکنیم و عاشقانه عمل

شهید حسین علم الهدی

 

در کودکی قرآن میخواند با صوت زیبا

و در نوجوانی و جوانی نهج البلاغه را تدریس میکرد

انقلاب:

چهارده ساله بود که شنید یک سیرک مصری آمده اهواز. مسئول سیرک آدم فاسدی بود. فقط برای خنداندن اهوازی ها نیامده بود. حسین همراه چند تا از دوستانش، در ساعت تعطیلی سیرک چادر سیرک را آتش زدند در نتیجه رقاصه های مصری مجبور به فرار شدند!

حسین و دوستانش نامه‌ای را تهیه کردند و مخفیانه به مسؤول سیرک رساندند.در آن نامه نوشته بودند:

«در زمانی که اسرائیل، مردم مظلوم فلسطین را آواره کرده است

و ما باید دست به دست هم بدهیم و

مسلمانان جهان را بیدار کنیم،جای تعجب است که در این شرایط،

شما برای به فساد کشاندن جوانان کشور ما، به ایران آمده‌اید و …» 

دو سال بعد،

درمسیر دسته های سینه زنی عاشورا، میدانی بود که مجسمه شاه در آن نصب شده بود. حسین دلش نمی خواست دور شاه بگردد. مسیر را عوض کرد و بعد از آن، همه هیئت ها پشت سر هم مسیر حرکت خود را تغییر دادند. پلیس عصبانی شده بود و دنبال عامل می گشت.

با همکاری ساواک، سرنخ ها رسید به حسین. در مدرسه دستگیرش کردند.

برای بازجویی، می خواستند خانه حسین را هم بگردند. ریختند توی خانه. حسین فریاد زد: «ما روی این فرش ها نماز می خوانیم، کفش هایتان را دربیاورید.» مأمور ساواک خشکش زده بود. 

حسین را انداختند توی بند نوجوانان بزهکار. صبوری به خرج داد.

چند روز بعد صدای نماز جماعت و تلاوت قرآن از بند، بلند بود.

مأموران حسین را گرفتند زیر مشت و لگد. می گفتند تو به اینها چه کار داشتی؟!

از آن به بعد شکنجه حسین، کار هر روز مأموران شده بود.

یکبار هم نشد که زیر شکنجه، اطلاعات را لو بدهد.

نوجوان شانزده ساله را می نشاندند روی صندلی الکتریکی و یا این‌که از سقف آویزانش می کردند.

 به همراه گروهی از دوستانش یک راهپیمایی بسیار منظم و منسجم را تشکیل داده بودند در حالی که جملاتی از امام حسین (ع) را بر سینه چسبانیده بودند

و حسین با طنین زیبای صدایش آیات قرآن که در وصف جهاد و حمایت از مستضعفین بود را

تلاوت و سپس معنی میکرد .

پس از راهپیمایی حسین دستگیر و روانه زندان می‌شود.

جنگ :

بنی‏ صدر دستور داده بود که باید نیروهای مستقر در هویزه عقب‏ نشینی کنند و به سوسنگرد بیایند. حسین می‏گفت: هویزه در دل دشمن است و ما از اینجا می‏توانیم به عراق ضربه بزنیم. شخصاً با بنی‏ صدر هم صحبت کرده بود. وقتی که دید راه به جایی نمی‏برد، نامه‏ ای به آیت‏ الله خامنه‏ ای نوشت و گفت که تعداد اسلحه‏ های ما از تعداد نیروها هم کمتر است، ولی می‏ مانیم!

شهادت:

چهارم دی ۱۳۵۹ بیست تا سی نفر از جوانان به فرماندهی حسین  

مقابل دشمن تا دندان مسلح ایستادگی کردند. هیچ کس زنده نماند!

حسین خود آخرین کسی بود که در آن واقعه بشهادت رسید.

تنها مظلوم و در محاصره ی تانکهای عراقی

دشمن پلید 

پس از اشغال هویزه توسط مزدوران بعثی شخص صدام جهت بازدید منطقه به محل آمده بود هنگامی که در مقابل پیکرهای به خاک و خون کشیده شده ی ۱۲۰ نفر از بهترین و جان برکف ترین یاران امام و یاوران اسلام قرار می گیرد از شدت خشم دستور می دهد که اجساد را بر زمین بخوابانند و به تانکها فرمان می دهد که از روی این پیکرهای مقدس عبور کنند!

گلزار شهدای هویزه

وصیت کرده بود همانجایی که بدنم به خاک می افتد دفنم کنید همراه با یارانم

از روی قرآنی که نیم سوخته کنار بدنش پیدا شده بود شناسایی شد

همانجا دفن شد همراه با یارانش

مادر شهید 

مادر حسین زن شجاع و نترسی بود بعد از تبعید امام در سال 1342، تلگرافی برای شاه فرستاد: «اگر مسلمانی چرا مرجع تقلید ما را تبعید کرده‏ ای و اگر مسلمان نیستی، بگو ما تکلیف خودمان را بدانیم.» در سال 67 به رحمت ایزدی رفت و بنا به وصیتش در کنار حسین، در هویزه آرام گرفت.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۳ ، ۱۲:۵۴
لرستانی حیدری

شهید خداکرم رجب پور


تاریخ تولد:1334
محل تولد:فرخ شهر
تاریخ شهادت:1365/10/21
محل شهادت:شلمچه
مسئولیت:جانشین گردان امام سجاد (ع(

سال 1334 در شهر «فرخشهر» کودکی به دنیا آمد که بعدها یکی از سرداران و قهرمانان ملی ایران شد .از دوران کودکی و دبستان بود که اطرافیان، رفتار و اخلاق او را متمایز از کودکان هم سال خود می‌دیدند. او همیشه جزء اولین کسانی بود که وارد مسجد امام حسین(ع) خرمشهر می‌شد و معمولاً آخرین نفری بود که از مسجد خارج می‌شد. انگار در مسجد آرامش می‌یافت.
دوران ابتدایی را در مدسه آصف سابق (شهید زاهدی) طی کرد. دوران راهنمایی را نیز با موفقیت در این شهر گذراند و وارد دوران دبیرستان شد. سال آخر دبیرستان را به دلیل مشکلات مالی و برای کمک به خانواده یکسال ترک تحصیل کرد و سال بعد ادامه تحصیل داد و دیپلم گرفت.
او در این دوران در کنار درس، کتابهای زیادی را مطالعه می‌کرد که یا از طرف حکومت شاه ممنوع بود یا به دلیل نوع محتوی، افراد خاصی آنها را مطالعه می‌کردند.بعد از اخذ دیپلم به دلیل اشتیاق زیادی که برای انتقال مفاهیم و ارزشهای دینی به بچه‌ها داشت، وارد عرصه تدریس شد و شغل معلمی را برگزید. او در کنار تدریس با دانش‌آموزان به ورزش و کوهنوردی می‌پرداخت و تلاش می‌کرد در کنار درس مفاهیم دینی را به دانش‌آموزان منتقل کند. این درحالی بود که در آن دوران خفقان و ضددینی که رژیم شاه به وجود آورده بود. دست زدن به این کارها جرأت بالایی را می‌طلبید.
صداقت او و رضایت اهالی روستای «خراجی» از کارهایش باعث شد وقتی می‌خواستند او را از آنجا منتقل کنند، مردم آن روستا اجتماع کنند و یکصدا درخواست ماندن ایشان را در روستایشان باشند. یکی از رفتارهایی که او را از همسالانش متمایز می‌کرد. شجاعت خارج از تصور بود. در دوران ابتدایی در مسابقات کشتی در استان قهرمان می‌شود. وقتی در مراسمی با حضور مسئولین استان می‌خواهند مدال و جایزه به او بدهند. شهید بر خلاف مرسوم وقتی اسم شاه آورده می‌شود تنها کسی است که در آن سالن از جایش بلند نمی‌شود و در آن سن کودکی به عظمت و جلال پوشالی حکومت شاه بی‌اعتنایی می‌کند. هوش بالا و نبوغی که شهید رجب‌پور از آن برخوردار بود از یک طرف و علاقه‌ی شدیدی که خانواده به او داشتند از طرف دیگر باعث می‌شود وقتی او در سال آخر دبیرستان ترک تحصیل می‌کند، شرایطی را فراهم نمایند که او مجدداً به ادامه تحصیل بپردازد و مشکلات مالی زندگی را خودشان تحمل کنند. در همین دوران است که یک شب به همراه یکی از دوستانش برای نگهبانی از خانه یکی از بستگان که در مسافرت است، شب در خانه او تلویزیون را روشن می کنند . وقتی شهید با نمایش صحنه‌های رقص و فساد‌انگیز تلویزیون روبرو می‌شود، آن را خاموش می‌کند و برای دوستش هم توضیح می‌دهد که نباید به این تصاویر نگاه کند.او در دوران تحصیل، تدریس و ورزش خود افتخارات زیادی آفرید. شعله‌های انقلاب اسلامی هر روز فروزان‌تر می‌شدند و شهید «رجب‌پور» هم که یکی از فعالان انقلابی بود و فساد و بی‌عرضه‌گی حکومت خائن و وابسته شاه را با گوشت و پوست و استخوان خود حس کرده بود، شبانه‌روز در این راه تلاش می‌کرد. شرکت در راهپیمایی، پخش نوارهای سخنرانی و اعلامیه‌های امام خمینی(ره) نمونه‌هایی از کارهای این شهید بود. انقلاب که پیروز شد او با خوشحالی زیاد مثل پرنده‌ایی که از قفس آزاد شده باشد در هر جا که احساس می‌کرد محرومیت و فقر ناشی از حکومت دیکتاتوری شاه مانده به آنجا می‌شتافت. کمتر در خانه بود، یا در مسجد و شورای محل بود یا در سطح شهر به دنبال برطرف کردن مشکلات و نارسایی‌ها . این وضع طول نکشید و دشمنان پیشرفت و آبادانی ایران، یکی از ابله‌ترین رهبران عرب، یعنی صدام را وادار کردند به نمایندگی از ائتلاف دهها کشور به ایران حمله کند و بازسازی و آبادانی کشور را برای سالها عقب اندازد. جنگ که شروع شد شهید رجب‌پور کوچکترین تردیدی به خودراه نداد و از همان روزهای اول وارد جنگ شد. او گردان پیاده را که در دفاع مقدس اصلی‌ترین کار جنگ را به عهده داشت انتخاب کرد و در طول حضورش در جنگ آنچنان رشادتها و جانفشانی‌هایی از خود نشان داد که پس از مدتی که از حضورش در جبهه می‌گذشت به فرماندهی گردان امام سجاد(ع) که یکی از گردانهای عملیاتی و شاخص تیپ 44 قمربنی‌هاشم(ع) بود، رسید. در هر عملیاتی که گردان امام سجاد(ع) به فرماندهی شهید رجب‌پور حضور داشت، دشمن می‌دانست که چاره‌ایی جز قبول شکست و فرار ندارد. او در عملیات زیاد حماسه آفرینی‌های فراوانی از خود نشان داد و سرانجام در عملیات کربالای 5 به آرزوی دیرینه‌اش رسید و با پروپال خونین به آسمان رفت تا در کنار سالار شهیدان نظاره‌گر پیشرفت و بالندگی انقلاب خمینی کبیر باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۳ ، ۱۷:۰۹
لرستانی حیدری


شهید و شهادت


شهادت مرگی است، انتخاب شده، مرگی که انسان به سوی آن می‌رود نه آنکه به سوی انسان بیاید و اهمیت و ارزش شهید و شهادت نیز از همین جا سرچشمه می‌گیرد.
    اگر چه گفته می‌شود شیعه اگر در بستر هم بمیرد، شهید است، اما شهادت درجاتی دارد که عالی‌ترینش جهاد در راه خداست.
    ماده اصلی «شهادت» معنی حضور را می‌رساند، از این رو شهادت و گواهی در کارها و اعمال نیز به همین ملاحظه از این ماده مشتق گردیده است؛ ولی شهید در چه صحنه‌ای حضور دارد؟ آیا هنگامی که می‌خواهد این دنیا را ترک گوید شاهد و ناظر فرشتگان است؟ آیا شاهد و ناظر نعمت‌هایی است که خداوند به او عنایت می‌کند و او از همان آغاز مرگ آنها را مشاهده می‌نماید؟ - چنانچه در روایات متعددی آمده است – آیا حضورش در پیشگاه خداست که هرگز فناپذیرو نابودشدنی نیست؟ و یا …
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۳ ، ۱۲:۵۷
لرستانی حیدری

شهادت فنا شدن انسان برای نیل به سرچشمه نور و نزدیک شدن به هستی مطلق است. شهادت عشق به وصال محبوب و معشوق در زیباترین شکل است. شهادت مرگی از راه کشته شدن است، که شهید آگاهانه و بخاطر هدف مقدس و به تعبیر قرآن ((فی سبیل الله))انتخاب می کند. یعنی شهید در راهی کشته می شود که هر دو ارزش آگاهانه و فی سبیل الله را داراست و چنین مرگی است که به تعبیر پیامبر((ص)) شریفترین و بالاترین نوع مردن است (اَشرُفُ المُوًتِ قَتْلُ الشَّهادَهِ)و علی(ع) آن را گرامی ترین نوع مردن می داند.(اَکْرُمُالمُوًتِ اَلْقُتْلُ)

شهادت در قرآن و احادیث

شهید در لغت به معنی ((گواه)) است و در اصطلاح به کسی گویند که در مجرای شهادت قرار گرفته و در راه خدا کشته می شود.

شهادت نوعی از مرگ نیست بلکه صفتی از ((حیات معقول)) است. زیرا حیات معمولی که متاسفانه اکثریت انسانها را اداره می کند، همواره خود و ادامه بی پایان خود را می خواهد، لیکن در حیات معقول فرد آن زندگی پاک از آلودگی ها که خود را در یک مجموعه بزرگی به نام جهان هستی در مسیر تکاملی می بیند که پایانش منطقه جاذبه الهی است. لذا شهید همواره زنده است و حیات و ممات او همواره صفتی است برای حیات طیبه و به مصداق آیه شریفه قرآن که می فرماید:

و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاءُ عند ربهم یرزقون

(169 آ ل عمران)

و گمان مبر آنان که در راه خدا کشته شده اند، مردگانی هستند، بلکه آنان زنده و در بارگاه پروردگارشان بهره مندند.

شهید همواره زنده است و مرگ او در واقع انتقال از حیات جاری در سطح طبیعت به حیات پشت پرده آن می باشد.

و یا در آیه ای دیگر می فرماید : ((و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله اموات بل احیاء و لکن لاتشعرون)) که در این آیه نیز به زنده بودن شهید اشاره نموده است.

در قرآن مجید، حدود ده آیه به صورت صریح درباره کسانی که در راه خدا کشته شده باشند وجود دارد. از جمله مسائلی که در این آیات به آن اشاره شده است عبارت است از زنده بودن شهید، رزق شهید، آمرزش گناهان شهید، ضایع نشدن عمل شهید، مسرت و خوشحالی شهید، وارد شدن در رحمت الهی و رستگاری شهید. در این نوشتار کوتاه اشاره ای به آنها خواهیم داشت.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۳ ، ۱۴:۴۳
لرستانی حیدری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۳ ، ۱۴:۲۸
لرستانی حیدری